حکایت من
حکایت کسی است که
عاشق دریا بود
اما قایق نداشت
دلباخته سفر بود
اما همسفر نداشت
حکایت کسی است
که زجر کشید
اما ضجه نزد
زخم داشت
ولی ناله ای نکرد
نفس میکشید
اما هم نفس نداشت
خندید
تا غمش رو کسی نفهمد
برچسب‌ها:
روزی میرسد که دلت برای هیچکس به اندازه من تنگ نخواهد شد...
برای نگاه کردنم،خندیدنم،اذیت کردنم....
برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی....
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار من خواهی بود....
فقط من میدانم روزی که من نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد....!
برچسب‌ها:
زندگی یعنی
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و در حسرت
آنچه دل میخواهد
و منطق نمیپذیرد
سوختن....
برچسب‌ها:
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن
بعد چشمشون به یه گردو میفته
دولا میشن تا گردو رو بردارن
الماس میفته تو شیب زمین
قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره
میدونی چی فقط میمونه؟؟؟
یه آدمو،یه
دهن بازو،
یه گردوی پوک
و یه دنیا حسرت!
برچسب‌ها:
گاهی دلت میخواهد همه بغض هایت از نگاهت خوانده شوند...
میدانی که جسارت گفتن کلمه ها را نداری....
اما یک نگاه گنگ تحویل میگیری....
یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
آنجاست که بغضت رو با لیوانی از سکوت سر میکشی....
و با لبخندی سرد میگویی:
نه, هیچی....
برچسب‌ها:
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟
گفت: حرام است.
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟
گفت: نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان می گردد.
از استاد تاریخ پرسیدند عشق چیست؟
گفت: سقوط سلسله ی قلب جوان.
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟
گفت: همپای LOVE است.
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟
گفت: محبت الهیات است.
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن می سوزد.
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست.
از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها آدم ربانی است که قلب را به سوی خود می کشد.
از استاد انشاء پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد.
از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد.
از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود.
از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها کلمه ایست که ماضی و مضارع ندارد.
از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد می شود.
از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟
گفت: عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذلرد.
برچسب‌ها:
اگر دورم ز دیدارت
دلیل بی وفائی نیست
وفا آن است که نامت را
همیشه زیر لب دارم
برچسب‌ها:
این روزها
دلم غریبی می کند....
دلم
دلی را می خواهد که برایش
دل باشد
عشق باشد
مهر باشد
دلم
تنها یک دل می خواهد....
همین
برچسب‌ها:
همیشه در حالی که....
یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته!
یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده....
باید بگی:
خب دیگه....
واسه همیشه خدافظ.....!
برچسب‌ها:
حرف های دلم را هیچ وقت
کسی نفهمید
فقط روزی مورچه ها
خواهند فهمید
روزی که در زیر خاک
گلویم
را به تاراج بردند
برچسب‌ها:
من تنهایم
ولی خوشحالم
شاید دستانی گرم
همراهم نباشد
ولی می دانم
باورهایم قداست خود را دارند
و من احساسم را ندید نکرده ام
شاید نگاهی پر مهر حامی من نباشد
ولی قلبم در آرامش است
فارغ از تمام دغدغه ها
می تپد
فقط برای درک زندگی و عاشقی.....
شاید گاهی آزارم می دهند
من را به سخره می گیرند
که برایت هیچ نمانده است
نه دوستی
نه خویشی
ونه عشقی
زندگی را چه حاصل؟
ولی زندگی
لحظه های خوش
با حضور بودن است
و خوشحالم
که در تنهاترین لحظات
حضور دارم
با احساسم
عجین شده ام
نگاهم را دارم
و باورهایم
و این
یعنی من
منی تنها
ولی.....
برچسب‌ها:
شعر من مثل پرندست توی اوج آسمانت
شعر من شعر غریبیست توی غربت نگاهت
شعر من مثل سرابیست توی دریای خروشان
شعر من مثل یه عشق توی زندون نگاهت
شعر من مثل یه قصه است توی ذهن بی خیالت
شعر من مثل یه دریاست توی قلب بی کرانت
شعر من تنها یه شعر نیست
شعر من یه آرزو....
برچسب‌ها:
گفتی زندگی چیزی نیست
جز حروف بی معنای الفبا که
سرنوشت برایت رقم می زند....
و من گفتم
زندگی تنها روزنه نوریست
که به تو امید میدهد....
گفتی عشق در افسانه هاست
و رویا در ذهن بچه ها....
و من گفتم عشق فنا ناپذیر است
و رویا جدا ناپذیر از عشق
و تو نخواهی فهمید
که عشق و رویا به زندگی معنا نمی دهند
و این دوست داشتن است که به آن معنا می دهند
برچسب‌ها:
باران که می بارد
باید آغوشی باشد
پنجره نیمه بازی
موسیقی باران
بوی خاک
سرمای هوا
گره کور دست ها و پاها
گرمای عریان عاشقی
صدای تپش قلب ها
باران که می بارد
باید کسی باشد...
برچسب‌ها:
تو عاشقی!!
تو سرخی!!
به سرخی خونی که در رگ هاست!
پس این سرخی را به من ببخش....
شاید که این بخشش برای من شروعی دوباره باشد....
شروعی برای یک پایان!
شروع یک زندگی تازه....
و پایان سرگشتگی ها....
برچسب‌ها:
قول داده ام....
گاهی....
هرازگاهی....
فانوس یادت را....
میان این کوچه ها
بی چراغ و بی چلچله
روشن کنم....
خیالت راحت!
من همان منم
هنوز هم در این شب های
بی خواب و بی خاطره
میان این کوچه های
تاریک پرسه میزنم
اما
هیچ ستاره ی دیگری
سلام نخواهم کرد...
خیالت راحت!
برچسب‌ها:
شاید تنها کسی نیستم که
"دوستت دارم"
اما کسی هستم که تنها
"تو"
را دوست دارم....
تنها تو را
برچسب‌ها:
تو در پایان زندگی شروعی دوباره پیدا کردی
اما من
در شروع دوباره عشق پایانی تلخ را چشیدم
تو در اوج آسمان ها تازگی را دوباره پیدا کردی
اما من
در بیکران دریاها تنهایی را دوباره احساس کردم
تو در قلب من عشق تازه ای را دوباره احساس کردی
اما من
در قلب تو بی وفایی را دوباره پیدا کردم
تو در نیم نگاهی عاشقانه
من در حسرت عشقی دوباره
برچسب‌ها:
شاید این بار
تو بیایی و مرا از قفس آزاد کنی
شاید این بار
در آن کوچه تنگ
یا که در زمزمه ی دوست داشتن
شاید این بار
در آن قطره اشک
یا که در قصه ی عشق من و تو
شاید این بار
تو بیایی و مرا آسوده خاطر بکنی
برچسب‌ها:
شاید آنروز که سهراب نوشت:
تا شقایق هست زندگی باید کرد....
خبری از دل پردرد گل یاس نداشت....
باید اینطور نوشت:
هر گلی هم باشی
چه شقایق!
چه گل پیچک و یاس!
زندگی اجباریست!
زندگی در گرو خاطرهاست!
خاطره در گرو فاصله هاست!
فاصله تلخ ترین خاطرهاست!
برچسب‌ها:
همیشه
باید یک کسی باشد
که معنی سه نقطه های انتهای
جمله هایت را بفهمد....
باید کسی باشد
تا بغض هایت را قبل از لرزیدن
چانه ات بفهمد....
باید کسی باشد
که وقتی صدایت لرزیدبفهمد....
که اگر سکوت کردی,بفهمد....
باید کسی باشد
که اگر بهانه گیر شدی بفهمد...
که اگر سردرد را بهانه آوردی
برای رفتن و نبودن بفهمد....
بفهمد که دردی داری....
بفهمد که زندگی درد دارد....
بفهمد که دلگیری.....
بفهمد که دلت برای راه رفتن
برای دویدن,تنگ شده....
آری,همیشه باید کسی باشد....
ولی....
ولی....
افسوس....
.jpg)
برچسب‌ها:
دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم
اشک بخشم میان جمع و خود تنها بسوزم
شمع باشم اشک بر خاکستر پروانه ریزم
یا سمندر گردم در شعله بی پروا بسوزم
لاله ی تنها شوم در دامن صحرا برویم
کوه آتش گردم و در حسرت صحرا بسوزم
ماه گردم و در شب تار سیه روزان بتابم
شعله آهی شوم خود را ز سرتاپا بسوزم
اشک شبنم باشم بر گونه گل ها بلغزم
برق لبخندی شوم در غنچه لب ها بسوزم
یا ز همت پر سپارم همچو غنیا
.jpg)
برچسب‌ها:
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود
وکیلم دلم
و حضار ، جمعی از عاشقان و دل سوختگان
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را
دوست داشتن تو اعلام کرد
و من محکوم شدم به تنهایی و مرگ
از من خواستند در کنار چوبه ی دار
آخرین خواسته ام را بگویم
و من گفتم:
به تو بگویند
" دوستت دارم "
برچسب‌ها:
بتاب
بر پرتو زیبای عشق که سرابی بیش نیست
بتاب
بر سرخی گلبرگ گل رز،که بیتابانه نجوا می کند
بتاب
بر آن کوچک مرد تنهای بیابان
بتاب
که تابیدنت یادآور عشق است
بتاب
که بی تو رویایی بیش نیستم
برچسب‌ها:
آرزو می کنم
تو جیب لباست پول پیدا کنی
آرزو می کنم
یه موزیکی که خیلی وقته دنبالشی
هیچ اسمی ازش نمیدونی رو یهو یه جا پیدا کنی
آرزو می کنم
وقتی دارن ازت تعریف می کنن
تو اتفاقی رد بشی ،یشنوی
آرزو می کنم
اونقد بخندی،بخندی که از چشمات اشک بیاد
آرزو می کنم
یه بویی که باهاش خیلی خاطره ی خوب داری
یه جا به مشامت بخوره
آرزو می کنم
وقتی حواست نیست سرتو بیاری بالا ببینی
یکی که دوسش داری خیلی عمیق با
یه حس مثبت و لبخند رضایت نگاهت می کنه
آرزو می کنم
یه چیزی که کوچیکه
ولی فکر نمی کردی
حالا حالاها داشته باشیش
یا اتفاق بیفته رو به دست بیاری
این آرزوها کوچیکن ولی خیلی لذت بخشن
برچسب‌ها:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: